212

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

اوه!شهریور عزیز مرا ببخش که به یادت نبودم:| سلام بر شهریور 212...
ما را در سایت 212 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banaik0 بازدید : 98 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 23:04

آیا با مشکل بی خوابی مواجه هستید؟ آیا شبها از بی خوابی رنج میبرید؟ آیا دلتان یک خواب عمیق میخواهد؟ بشتابید! بشتابید! من راهی را پیدا کردم تا تمامی مشکلاتتان حل شود!اول از همه بگویم که خودم نیز با این مشکل مواجه بودم! چه مرضی بود را نمیدانم اما شب ها اصلا نمی توانستم بخوابم!کلافه میشدم!ساعت ها طول میکشید تا خوابم ببرد و باز از خواب میپریدم و دوباره بیا و درستش کن!خیلی بد دردی است که آدم شب نتواند ب 212...ادامه مطلب
ما را در سایت 212 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banaik0 بازدید : 107 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 23:04

یه ساله شدنت مبارک!ایشالله که سالیان سال در کنار هم باشیم*__*به امید صد سالگیت:) تولدت مبارک وبلاگ جان جانان

+ تاريخ سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۶ساعت 11:52 نويسنده من


212...
ما را در سایت 212 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banaik0 بازدید : 240 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 6:29

از خاطرات خوب مدرسه میشه اشاره کنم به آذر ماه!هوا سرده!بارون میزنه!من و عاطفه رفتیم بوفه مدرسه و بستنی خریدیم!بدون اینکه چتری روی سرمون باشه یا اینکه چیزی تنمون کرده باشیم بستنی میخوریم!میلرزیدیم!بارون خیسمون میکرد!همه میگفتن دیوونه شدین؟ولی هیچکی نمیفهمید که چقد بستنی زیر بارون تو سرما کیف میده!از اون روز به بعد رفته رفته تعداد بستنی خورای زیر بارون بیشتر بیشتر بیشتر شد! حالا یه عالمه دختر بستنی خور دیوونه بودن که توی هوای سرد زیر بارون بستنی میخوردن!! بستنی میخوردن و میلرزیدن!میخندیدن!شاد بودن! باید بگم دلم برای بستنی زیر بارون تو سرما تنگ شده! خیلی تنگ! از این گرما متنفرم!خیلی متنفر!! مامان 212...ادامه مطلب
ما را در سایت 212 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banaik0 بازدید : 249 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 6:29

یه مدت هم عاشق آندرانیک تیموریان شده بودم:| موهامو همش مدل اون می بستم! :|

+ تاريخ چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۶ساعت 20:1 نويسنده من |


212...
ما را در سایت 212 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banaik0 بازدید : 242 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 6:29

فاز اینا چیه؟! یارو اس داده :سلام سعید خوبی؟اینو بفرس به فلان شماره شارژ میده! منم خر! داداچ خودتی!ما گول نمیخوریم! یبارم یکی بهم اس داده بود شما برنده فلان تلویزیون فلان گوشی فلان یخچال لطفا نام و نام خانوادگی و آدرس محل زندگی رو بفرستین!اولشم نوشته بود ایرانسل بعد با خط شخصی همراه اول پیامو فرستاده بود:| یبارم یکی اس داده بود شما برنده فلان جایزه برای دریافت جایزه مبلغ شصت و پنج تومن را واریز کرده!خو دادا من جایزه گیرم اومده پول چی میگه؟؟؟ از شماره هم شانس نیاوردیم!! والا بخدا! + تاريخ پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۶ساعت 21:22 نويسنده من | 212...ادامه مطلب
ما را در سایت 212 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banaik0 بازدید : 179 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 6:29

من میدونم! آخر سر معده درد میمیرم! ببین کی گفتم! آخ خدا جون!من بنده خوبت بودم! با من ازین کارا نکن ...

+ تاريخ پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۶ساعت 22:29 نويسنده من


212...
ما را در سایت 212 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banaik0 بازدید : 178 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 6:29

یه دوست مجازی هم داشتم دو سه سال پیش !ازم یه پنج شش سالی بزرگتر بود! اما هیچ وقت حس نکردم!همش فکر میکردم هم سنمه!اون موقع ها عاشق یه پسری بود که خیلی همو میخواستن!هیچکی ندونه من و دوستم خیلی درجریان عشقی که داشتن بودیم!تا اینکه یهو عوض شد! انقد باهاش حرف زدیم که تهش فهمیدیم خانوادش دارن شوهرش میدن !! اصلا قبول نمیکرد! به هیچ وجهه راضی نبود!تا اینکه یه روز عکس کارت عروسیشو فرستاد!هنگ بودیم! چیز دیگه ایی هم نمیتونستیم بگیم! ازدواج کرده بود با پسر یکی از فامیلاش به زور! رفته رفته باهامون سرد شد و دیگه سراغی ازش نداشتیم!تا اینکه دیروز!دوستم یه سراغی ازش گرفت ! الان یه دختر یک ماهه داره! عکسشو دیدم 212...ادامه مطلب
ما را در سایت 212 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banaik0 بازدید : 253 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 6:29

صبحو با سر زدن به فرزندانم شروع کردم!بعدش رفتم اتاقمو به عاطفه زنگ زدم!قرار بود بریم کتابخونه هرچی زنگ زدم بر نداشت!خواب بود!شک نداشتم!تا شش و نیم ول چرخیدم!زنگ زدم !از صداش و لحن جواب دادنش میشد فهمید خوابه ! خندم گرفته بود!ساعت هفت رفتیم کتابخونه!کتابامو گذاشتم رو میزو شروع کردم!سرمو که بلند کردم چشام خورد به یه جمله ایی که رو به روم نوشته شده بود!"ای کسی که اینجا نشستی!امیدوارم بهترین عمل کرد رو تو هر امتحانی که در زندگی داری داشته باشی!"پاکنم رو گرفتم رو با بی رحمی تمام شروع کردم به پاک کردنش!شاید هرکس دیگه بود لبخندی میزد اما من نه!بیشتر به این فکر کردم که کتابخونه جاییه برای همه!و نباید 212...ادامه مطلب
ما را در سایت 212 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banaik0 بازدید : 246 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 6:29

همه چی تکراری شده! ماشینارو نگاه کن!سفید مشکی نقره ایی! آسمونو نگاه!دیگه اون آبی همیشگی نیست!حتی درختا!پرنده ها کجان؟ خیابونا,ساختمونا رو ببین!همه چی شبیه همه!یک رنگه!زشته!! همه چی تکراری شده!همه چی شبیه همدیگه هست...اینا افکاری بود که از کلاس داشتم برمیگشتم پیش خودم تکرار میکردم!بابام نیومده بود دنبالم!شاید فراموش شده بودم!ولی خب جایز نبود پیش پنگوئن های چش چرون باشم!راه رفتنی رو باید رفت!!!ماشینا...خیابونا...درختا...ساختمونا...همشون یکرنگ..خسته کننده! دنیا دیگه جذابیت نداره!رنگی نیست!زشت شده!تکراری شده! همینطور خیابونو طی میکردم که چشم خورد به یه 206صورتی!چشام برق زد!نیشم باز شده بود!یکی پید 212...ادامه مطلب
ما را در سایت 212 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banaik0 بازدید : 179 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 6:29